لطفا اگر تجربه مشابه دارید، یا راهکار حرفه ای میدونید، من رو رهنمایی کنید.
پیشاپیش از اینکه از جمله های : خدا کمکت کنه، مادر مقدسه، ازدواج کن استفاده نمیکنید، سپاسگزارم.
مادر بنده، بسیار افسرده، مضطرب، دروغگو، بددهن، کینه ای ، خودشیفته، کنترلگر، پسرپرست، کودک آزار ودارای شخصیت نمایشی و هوسباز هست. من یک دختر مجرد زندونی در حال شکنجه هستم که اگه کسی بهم کمک نکنه از بین میرم.
خانواده برادرم فقط سو استفاده کردن ازین شرایط و من رو بدبخت کردن. مادرم همیشه پدرم رو بر علیه من تحریک میکرد که کتکم بزنه چون اینجوری ارضا میشه.
من نمیتونم از مردا برای نجات خودم ازین شرایط استفاده کنم و ازدواج کنم. هیچ کسی هم منو تا بحال دوست نداشته . و هر کسی هم که شرایط رو میبینه ، یا میخواد ازم اخاذی و سو استفاده کنه ، یا بخاطر مادر از من بدش میاد. برای همین هنوز زندونی هستم چون تنها راه نجات از چنین شخصی قطع ارتباط کامل توسط ازدواج و یا خودکشی هست.
به طور عامیانه یک عفریته هیولا هستن ایشون . از نظر اون، من باید برده زندونی باشم، بخاطر اینکه هرروز پرخاش نکنه جلوش لباس پاره میپوشم که حس حسادتش تحریک نشه!
الان که پدرم گفته من اداره شون بکنم، وقتی میبینه مثلا میبرمش دکتر یا خرید میکنم، میگه نبر بذار بیفته بمیره! یا برو سرش داد بزن بگو پول نداریم ، میوه نخر براش! یا میگه برو یه مردو گول بزن خرجت کنه پول نداریم.
حدود 80 سالشه . مشاور کمکی نکرد، قرص نمیخوره، قرص اعصاب روش اثر نداره، بیمارستان روانی قبولش نمیکنه چون آسیب فیزیکی نداره، خانه سالمندان هم اگه بره بخاطر تایپ شخصیتیش همه رو گول میزنه .
فقط میگه چند تا مرد باشن دورش که ازش تعریف کنن، و این پولاشو بده بهشون و از شکنجه من تغذیه کنه.
تاثیرات مخرب وحشتناکی روی من گذاشته . تا وقتی که از دستش نجات پیدا نکنم ، نمیتونم زندگی کنم.
من نیاز شدید به کمک حرفه ای دارم ( روانشناس و مشاور و وکیل فقط گفته ازدواج کن )
کسی نه درک میکنه نه حرفم رو باور میکنه، ( بخاطر فرهنگ تقدس گرایی والدین )
من هیچ امیدی به زندگی و رهایی از دستش ندارم. نمیخوام خوکشی کنم حتی ازینکه از دستش سکته کنم جسدم بیفته دستش وحشت دارم.
به هر حال این مشکل تنها برای من نیست، سالمندان عفریته زیادی رو شنیدم که چند نفری تحملش کردن، مشکل اینه که من هیچ کسی رو ندارم که بهم کمک کنه...